اپرای صورتش را پودر بزن اثر توماس آدس
مقاله کامل چاپ شده در مجله گزارش موسیقی
سال دوازدهم دوره هشتاد و سوم
ترجمه زهره طاهری
” صورتش را پودر بزن ” اپرایی است در مورد زنی که در دنیایی از عطر و فانتزی و خاطره به دام افتاده.
این موزیک نمایش دوپرده ای یکی از اجبار برانگیز ترین و قوی ترین کارهای آهنگسازش است.
چهر ه ای روشن و عصبی از زندگی سلبریتی مانند مارگارت کمپ بل دوشش آرگیل.
آدس درقرض گرفتن منابع و اشارات ، موجب آشکار شدن جنبه های بیرنگ ، برازنده و حواس گرای زندگی دوشس شده است.
این اپرا همه ی انواع حالت های فرمی و سبکی را به غارت برده است.
در این اثر گیرا تمام عناصر سبک ابتدایی آدس را با هم گردد امده اند. همه ی آنچه یک تئاتر موزیکال می تواند داشته باشد.
شوخ طبعی درحالی که لحظات جدی، تمرکز و شناخت را نیز منعکس می کند . این اپرا از جمله کارهایی است که دیدن و شنیدنش به یک اندازه ضروری است.
حس اغفال شدگی یا همان به دام افتادگی در اپراهای سه گانه ی این آهنگساز ( صورتش را پورد بزن، طوفان و فرشته نابودگر) کاملا به چشم می خورد که نشانگر دوره ای متفاوت در پیشرفت آهنگسازی آدس است.
پیچیده یا ساده ، مدرن یا پست مدرن، مهر دار یا لبریز از نشانه های تاریخی، موزیک آدس چنان بین این قطب های مخالف در حال حرکت است که در زمان خودش نتیجه کارش چیزی شبیه به کیمیاگری است.
طوفان
اپرای سه پرده ای “طوفان” ۲۰۰۳ نیز ساخته ی همین آهنگساز و بر اساس نمایشنامه ای از شکسپیراست.
شخصیت های کشتی شکسته ی این داستان در یک جزیره که توسط پروسپرو جادو شده است به دام می افتند.
نابودگر
” فرشته ی نابود گر” ۲۰۱۵ نیز یک اپرای سه پرده ای است براساس فیلم سورئالیس لوئیس بونوئل.
این اثر مهمانی شامی است که هرگز به پایان نمی رسد در حالی که شخصیت ها از یک وضعیت غیر قابل اجتناب به وضعیت دیگری سوق داده می شوند.
اپراهای آدس به نوعی خلاصه ای از آثار قبلی اش هستند که برروی پازل ها و چالش های فنی آن بنا شده اند.
درحالی که قطعات ارکستری همچون کاتالیزور فضایی برای آهنگساز ایجاد می کنند تا به جهت تازه ای وارد شده و گام تازه ای بردارد.
“فرشته ی نابودگر” ظاهرا در مورد زمان راکد و یا به عبارتی در مورد پایان زمان است. شکل دادن به زمان چیزی است که هرچند همه آهنگ سازان طول تاریخ را به خود مشغول کرده است اما این موضوعی است که آدس به طور اخص به آن توجه دارد.
مثلا “آسیلا ” به موضوع افتادن در داام زمان می پردازد. ضمن اینکه که در ضرب آهنگ های موومان سوم ” اکستاسیو” به شدت جریان دارد ، موزیک رقص الکترونیکی اواسط دهه ی ۱۹۹۰ نیزشنیده می شود.
” ستاره قطبی” نوشته شده برای ارکستر، نیز با نوعی زمان کیهانی درگیر است.
و ” درهفت روز” ۲۰۰۸ قرارداد زمان و گسترش آن وجود دارد.
آدس این مفهوم پایان ناپذیر بودن زمان معلق را هم از طریق روش ها ی ریتمیک یا متریک و هم از طریق توالی مارپیچ مانند پلکانی و هارمونیک د رفواصل چهارم و پنجم به دست اورده است( هر چند که به طور فزاینده ای از استاتیک و تکرار نیز در کارهای اخیرش استفاده کرده است) .
این الگوها در ابتدای بسیار ی از کارها ی آدس به شکل مجموعه ای بی نهایت از واریاسون ها و ترنس ها شنیده می شوند و البته د رپایان نیز به شکلی که کل دایر ه موسیقی را در برمی گیرد) در اطراف حرکت بی پایان به سمت افق تونال که به ندرت قابل دستیابی است حلقه می زند.
نظر پاول درایور این است که ریشه ی این مارپیچ های محو شونده به اپرای بارتوک در قلعه ی بلوبرد بر می گردد اگر چه دومین اتود پیانوی لیگتی ، کوردس اویدا نیز احتمالا، با حرکات قراردادی و گسترده اش به عنوان نقطه ی مرجعی می تواند به حساب اید.
معنای مجازی موقتی که قبلا درشروع “آرکادیانا” شنیده شده در بسیاری از کارهای بعدی بعنوان ایده ی اصلی به کار می رود از جمله در “کنسرتو ویولن ” ( جاده های هم مرکز ۲۰۰۵) جایی که مبارزه ی دیالکتیکی بین سولیست و ارکسترشکل می گیرد و همچنین در “تووت” ۲۰۰۷ نوشته شده برای ارکستر، لحظه ای که جدالی سمفونیکی در می گیرد و در انتها یک افت نامحدود مارپیچ های محو شونده پدیدارمی شوند.
در استفاده از چنین هارمونی های مارپیچ گونه ای آدس عقیده دارد که نت ها توسط نیروی مغناطیسی که دفع کننده یا جذب کننده هستند به حرکت در می آیند.
وقتی یک نت زده می شود یک مجموعه ای از احتمالات وارد بازی می شوند. نقش آهنگساز این است که برخی از این روابط را کشف کند.
طوری که آدس نوشته :
انگیزه در درجه اول اهمیت است و سپس روش در جایگاه دوم قرار داد.
نیروی ویرانگری که در هر نت برای نافرمانی و شورش وجود دارد آدس را مجبوربه ایجاد روابط هارمونیکی غیر منطقی کرد که در کارهایی همچون “آمریکا: یک پیشگویی ” ۱۹۹۹ که برای ارکستر بزرگ و یا تقریبا بزرگ نوشته شده، شنونده را مجبور می کند تا به عمق کابوس و پیامد های روز قیامت خیره شود و هم زمان با ویرانی زمان نیز روبرو گردد.
در هفت روز
برداشت و تفسیری بر کنسرتو پیانو به همراه تصاویر متحرک : در هفت روز
” کنسرت پیانو با تصاویر متحرک” که قطعه ای نیم ساعته است در واقع اجرایی است با باله ی ویدئویی در هفت موومان که محرک خلق داستان د رصدا و تصویر می باشد. اندوه اگر چه تصویر پرلود را نیمه شفاف می کند” آشوب-نور – تاریکی”
اما پیانو دربه تصویرکشاندن ” تجزیه ی آب ها به دریا و آسمان” به پیش می اید و سپس با حالت اینترمتز نشانگر ” زمین – علف- درختان” است .
در بخش مرکزی کنسرت ” ستارگان ، خورشید، ماه” ایجاد کننده ی پایدار ترین و شدیدترین موسیقی هستند در مقایسه با گسترش موج مانند و جدی ( حداقل در سطح بافت) ” مخلوقات دریا و آسمان” و ” مخلوقات زمین” که در یک ساختار تدریجی به بخش آخر یعنی “تفکر” می رسند.
این اشاره به ایده های اولیه از یک چشم انداز آرام اگر چه بیان کننده آغاز است اما بیشتر حس پایان را القا میکند.
شوخی بدون اینکه صرفا توصیفی باشد، در ” در هفت روز” بسیار منسجم است و به طور غافلگیر کننده ای قصدش را به انجام می رساند.
پیانو بسیار تخصصی نوشته شده و با آنسامبل کاملا سازگار است،
بکارگیری بیش از حد طیف امکانات رنگ صدا توسط نیکلاس هوگز، تعویقاتی که در بخش های مختلف وجود ارد و همچنین روند کلی تغییراتی که تاثیر انباشتی برروی موضوع موسیقی دارد ، همچنان در سطح انتظار شنونده به نظر می رسد.
طراحی ویدئو به هنرمندی تال روزنر لذت دیدن دارد در عین حال که روش غیر سیستماتیک را تعقیب می کنند:
در حقیقت ۶ پرده در این کنسرتو وجود دارد که برای دی وی دی ، به یک شکل مستطیل گونه کاهش داده شده و البته این به خودی خود اَن را محدود به یک افکت بالای شیشه ای نمیکند که وقتی در سی دی شنیده شود چیزی از هویت صوتی خالص و کامل آن کم کند.
هر دو فرمت تحقیق کنلن ننکرو _ پیانو نواز- را بکار گرفته که از نظر ریتمیک بخش ۶ و بخش ۷ که فانتزی گونه است را پر زرق و برق کرده است.
دردست نوشته آدس پیچیدگی همچنان قابل نواختن است اما به سطح تمرکز زیاد می رساند ، تصاویر محتاط سوفی کلمنت نیز همراهی کننده این قطعه است. دی وی دی شامل دیالوگی بین آدس و روزنر است در حالی که صدا و کتابچه های نت به شکل تحسین برانگیزی در خدمت موسیقی است.
آیا “در هفت روز ” پیشگام اتفاقاتی است که خواهند افتاد یا فقط یک انتقال تازه است ؟ این چیزی است که هر شنونده باید در مورد آن تصمیم بگیرد.
توماس آدس : آهنگساز
بیو گرافی
متولد ۱ مارچ ۱۹۷۱ ، آهنگساز پیانیست و رهبر ارکستر انگلستانی
در لندن متولد شد مادرش دان آدس تاریخدان هنری و پدرش تیموتی آدس شاعر بود.
او در مدرسه ی موسیقی و درام گیلدهال لندن ، پیانو را نزد پاول برگویتس و آهنگسازی رانزد رابرت ساکستون یاد گرفت.
پس از حضور د رمدرسه ی کالج در سال ۱۹۹۲ در کینگ کالج کمبریج عنوان دانشجوی دوستاره را برای اولین با ر به خود اختصاص داد و از آموزش های الکساندر گوهر و رابین هالووی بهره مندشد .
به مقام پروفسوری اهنگسازی در رویال اکادمی موسیقی دست پیدا کرد و در سال ۲۰۰۴ دکترای افتخاری از دانشگاه اسکس را دریافت کرد. در سال ۲۰۰۶ وارد یک مشارکت مدنی شد که در نهایت پس از همکاری با هنرمند و فیلمساز اسرائیلی تال روزنر به پایان رسید.
آسیلا
امسال بیستمین سالگرد مقدمه ی آسیلا ساخته ی توماس آدس برای ارکستر بزرگ است که ترکیب داینامیک ، قدرت مقدمه ، شدت ریتمیک، ابداعات ملودیک، و ظرافت های شعری موجب شده بسیاری از افراد آن را بعنوان یک قطعه کلاسیک معاصر “آیین بهار” به سبک آینده به حساب اورند که یک حس ترک شدگی وحشیانه را به اشتراک می گذارد.
“آسیلا” مشهورترین و پراجراترین کار آدس شناخته شده است.
این اثر پس از اولین رونمایی اش در طول ۱۰ سال بیش از ۱۰۰ مرتبه اجرا شده و قطعا چنین اثری ارزش آن را دارد که لحظه ای تامل کنیم تا گامهایی را که موجب شده آهنگسازبه این اثر خارق العاده دست پیدا کند و جهت گیری موسیقی اش را از آن پس شکل دهد بررسی کنیم.